خدایا,آن ده که آن به
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.از شما ممنون میشم در رابطه ی بد بودن و خوب بودن و.... وبلاگم برای من پیام بگذارید. ali_mo0lo0f@yahoo.com
آخرین مطالب
نويسندگان
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 16:3 ::  نويسنده : علی

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.


سهراب سپهری

شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 15:55 ::  نويسنده : علی

خدایا کفر می گویم
پریشانم چه می خواهی تو از جانم
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه ی نانی به زیر پای نامردان بیندازی
و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟!
خداوندا اگر در روز گرماخیز تابستان تنت بر سایه دیوار بگشایی
لبت بر کاسه مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آنطرف تر عمارت های مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای به این سو و به آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی نمیگویی؟!
خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بود و از این بدعت
خداوندا تو مسئولی تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سر شار است...

علی شریعتی

شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 15:52 ::  نويسنده : علی

 

تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است 

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

شعــــــــــــــــــــــــــــــــــــری زیبا از شهریار

 

 

 



ادامه مطلب ...
شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, :: 18:26 ::  نويسنده : علی

زنده باد بانوی ایرانی

 

اگه پولاشو خرج ملت فلسطین کرده بود یا باهاش مسجد میساخت صدبار صداوسیمای ایران نشونش داده بود اما متاسفانه...

شاید اگر در کشوری هم چون فرانسه می زیست نشان شوالیه لیاقت را دریافت می کرد
یا در ژاپن اگر بودی نشان امپراطوری را ، اما در ایرانِ قحطی زده از قانون و نظم و درایت،فارغ از رنگها و سیاستها بالاترین نشان لیاقت را از لبخند کودکان معصومی دریافت نمود. که او را ناجی سلامتی خود می دانند.
از دعای خیر هزاران مادری که به همت بلند و تلاش والای او کودکانشان جانی دوباره یافتند.
بانو سعیده قدس،موسس بنیاد حمایت از کودکان سرطانی"محک" که به حق باید او را گنجینه ی ملی ایران زمین نامید آنگاه که کیانای دوساله اش دچار سرطان شد و پایش به بیمارستان شهدای تجریش باز شد، هیچگاه فکرش را نمی کرد که این شراب تلخی که تقدیر به کامش چشانده و این داغ و دریغی که آسمان به دامانش نشانده و فشانده، همه در کارِ شستن چشمهایی است که قرار است زین پس جور دیگری ببینند و بیندیشند و بزیَند. آنگاه که در راهروهای بیمارستان که به دالان مرگ می ماند بالا و پایین می رفت و پشت درهای بسته و مراقبت های ویژه، خشم عریان روزگار و حرمان مردمان بیقرار را می دید، نذر و نیتی کرد به حرمت انسان و به درازای همه عمر باقیمانده اش.

عشق بدون مرز که شعله گرفت، بی اعتنا و تمنا به چاله ها و گردنه های دیوانی و دولتی، خود دست بکارِ ستردن و ستاندن یأس و ستوه از سطور درهم و برهم سیمای جماعتی مستأصل شد و با ساخت استراحتگاهی برای آنان و دفتری در زیرزمین ساختمانی در چیذر شروع کرد تا که امروز به تنها بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان در خاورمیانه برسد.

امروز و در این میانه و زمانه کند و سردرگم و دولت زده، "محکِ" مردم نهاد او بی های و بی هیاهو بیش از یک سوم جامعه کودکان سرطانی کشور را پوشش کامل می دهد. او در سال 2008 در فهرست منتشره از سوی وال استریت ژورنال، جزء 50 زن برتر جهان معرفی شد. "سعیده قدس" واقعا یک الگوست.

 

 

 

پيوندها